چکیده
مقاله پیش رو به بررسی اجمالی و کاوشی کوتاه در شیوهی رویارویی معماران سنتی ایران، با مسائل اقلیمی و زیست محیطی میپردازد و با بیان نمونههایی از راهحلهای ارائه شده توسط این دسته از معماران، سعی دارد قیاسی نسبی بین معماری اقلیمگرا و شیوه فعلی معماری اماکن مسکونی برقرار سازد. همچنین نسبت به بیان تفاوت نگرش معماران سنتی و مدرن در برابر مسائل اقلیمی میکند.
کلمات کلیدی: معماری اقلیمی، معماری سنتی، معماری همساز با طبیعت
دانلود مقاله به فرمت پی دی اف - 10 صفحه
مسئله ای که قصد دارم در این نوشتار بررسی کنم نورپردازی بصورت کلی و علی الخصوص نورپردازی کنسرتها میباشد.
صبح دیروز داشتم در کتاب درسهایی برای دانشجویان معماری نوشته ی هریس هرتزمن مسئله دید در سلسله مراتب کاربران و نقش اون در معماری رو میخوندم. نمونه عینی مطلب رو ظهر همون روز تو بازار موبایل ایران دیدم.
نمایندگی شرکت اپل در این پاساژ یک مغازه ی خیلی بزرگه که افراد پشت پیشخوان نشستند و به کاربران سرویس میدن. مسئله ای که مشهود بود, کارمندا و پرسنل دائما وقتایی که مشتری نداشتن از پشت پیشخوان کنار میومدن و وسط سالن راه میرفتن یا بلند بلند باهم صحبت میکردند. منظره خیلی خوشایند نبود. بینظمی به فضا حاکم بود.
اما در نمایندگی سامسونگ کاملا برعکس بود. افراد حتی در اوقات بیکاری وسط سالن پرسه نمیزدند. بلکه اگر خیلی تمایل به استراحت داشتند میرفتند پشت پیشخوانها تو اتاق تعمیرات (که البته مناسب استراحت هم نبود) استراحت میکردند. دوتا نکته اینجا مطرحه. اولا که دیزاینر هر جفت این فضاها (صرف نظر از معمار بودن یا نبودن وی) اتاقی برای استراحت پرسنل درنظر نگرفته بود و این رو شاید بشه جزء نقاط ضعف طراحی دونست (که البته این اشکال در نمایندگی سامسونگ به مراتب کمتره چون لااقل اتاق تعمیرات برای همه قابل دسترسیه!). مسئله دوم اینه که اتاق ریاست در نمایندگی اپل هیچ دیدی به فضای خدمات نداره! و این آزادی پرسنل رو به طرز بی حسابی افزایش میده. اما در نمایندگی سامسونگ اتاق ریاست دید غیر مستقیم به محل خدمات پرسنل داره واین عامل اصلی عدم ایجاد ناهنجاری های صوتی و بینظمی علنی در شیوه کار پرسنل این مرکز میشه.
این نمونه خیلی کوچیکی از شیوه تاثیر معماری بر عملکرد و رفتارهای انسانهاست.
|
در این پست به ارائه مقاله ای پرداختم در باب تاریخچه آموزش معماری در ایران. مقاله ای جامع که به درک خودم از تاریخچه آموزش معماری کمک شایانی کرد.
روند شکل گیری تفکر مدرن(نوگرایی) در ایران
تفکرات مدرن از اواخر دوره قاجار(حکومت ناصرالدین شاه به بعد) و با تاسیس دارالفنون و فرستادن دانشجویان برای تحصیل به فرنگ در ایران شکل گرفت.البته تلاش های کمی نیز توسط عباس میرزا برای شروع نوگرایی در ایران صورت گرفت که بیشر در زمینه نظامی تاثیر گذار بود.این تلاش ها برای پیشرفت وحرکت به سوی مدرنیته در ایران روی به سوی تقلید ظاهری از جوامع اروپایی گذاشت.علت بروز این تقلید صرف را می توان در از خودباختگی سران کشور در برابر ظواهر بیگانه و عدم پذیرش تفکر مدرن به صورت نقادانه و آگاهانه دانست.در این مسیر مطمئناً معماری وسیله ای بسیار خوب برای تقلید از بیگانگان به شمار می آمد .در این دوره طرح های معماری غربی با امکانات ، مصالح و سبک معماری سنتی در ایران اجرا شد و معماران سنتی ایرانی که حتی تا به حال یک بار فرنگ را نیز ندیده بودند بنا به در خواست شاهان و شاهزادگان دربار مجبور به تقلید و اجرای این طرح ها حتی فقط از روی کارت پستال های خارجی می شدند که نتیجه، ایجاد و بروز یک معماری کارت پستالی در این دوره بود.
در دوران پهلوی اول(1300 تا 1320)معماری ایران صرفاً به تقلید از گذشته ایران، به خصوص معماری قبل از اسلام پرداخت.
در بسیاری از علوم و هنرها همچون طب، شیمی، فیزیک، ریاضیات و نقاشی نام مخترعان و خالقان آثار و اختراعات می آید ولی در معماری علیرغم هزاران اثار باستانی، که مورد تجلیل همگان نیز قرار دارند، کمتر نامی از معماران و آرشیتکت های آن بناها برده می شود. ایا این یک ظلم به ارشیتکت ها نیست؟
من فکر می کنم از این بابت به ارشیتکت ها خیلی ظلم شده است و ما در تمام دنیا شاهد این ظلم هستیم. فی المثل کسی نمی داند معمار فلان معبد مصری کیست. بعضی اوقات اسم کسی بنام "ایمهوته" بعنوان طراح اصلی اهرام برده می شود ولی در بسیاری از موارد هیچ اسمی نیست.
کسی نام معمار اصلی کلیسای "نوتردام" پاریس را نمی داند و این امر در همه جای اروپا صادق است، برای اینکه گاه اکیپ های مختلفی روی یک طرح کار کرده اند. البته یک راهنما داشته اند ولی اسم آن راهنما نیز وجود ندارد.
در ایران که دیگر بسیار بدتر است. البته گاه اسم استاد عباسی و شیخ بهائی در معماری صفویه مطرح می شود ولی در اکثر موارد اسم موجود نیست. علت این قضیه را من در این می بینم که در گذشته هنرمندان درجه یک و ماهر صرفا در خدمت اشراف و بزرگان بودند و آنها ارج و قرب امروز را نداشتند.
یک علت دیگر که خاص کشور ماست اینکه این مسیر پدید آمدن، زندگی کردن و خاموش شدن در تمام اجزاء ساختمان و معماری این مملکت دیده می شود. در بسیار از نقاط ایران هست که دهات، شهرها، یا بافت های شهری خاص ساخته شده و بعد اتفاقی افتاده و متروک شده و فراموش شده اند و دیگر اثری از آنها نیست. بعد هم تحت شرایط جوی و جغرافیائی رو به خرابی گذاشته اند و از بین رفته اند. یک نمونه اش "ارگ بحر" است، شهری که اب شده و رفته. باد و باران و خورشید آنقدر به این شهر صدمه زده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.
گاه در روستاها یا در میانه راه ها جائی را می بینید که ساختمانی بوده، گنبدی و طاقی داشته، حالا یک قسمت آن خراب شده و یک قسمت هنوز کاه گلش هست. این سمبل زندگی ماست. اسم اشخاص و رسم معماران هم همینطور است. عده ای آمده اند، زندگی کرده اند، عشق ورزیده اند، ساختمان ساخته اند، معماری خلق کرده اند و بعد از بین رفته و فراموش شده اند. این از شرایط و از خصیصه های ملی ماست.
ایکاش ما اسامی همه خالقان آثار باستانی و بناهای جاویدان را می دانستیم و می بایست نام و کارهایشان در تاریخ معماری ما ثبت می شد. در خارج از ایران و در غرب تا حدودی هست ولی در ایران اصلا چنین چیزی وجود ندارد.
مناره یک سمبل مسجد و زنگ ناقوس یک سمبل کلیساست. آیا سمبل های دیگری برای این دو مکان مقدی وجود دارد؟ در رابطه با عبادتگاه های سایر ادیان چه سمبل هائی را می شناسید؟
خلق اثار عظیم تاریخی بعضا مدیون استفاده از مصالح مناسب و موجود در محل ساختمان آن آثار بوده است. خصوصیات اکولوژیک تا چه حد در این زمینه نقش داشته است؟